شامگاه بی امان تو

کوش کوچ یاکریم کودکی که با نوای دلنواز تو
نشسته بود و ایس تاده می کشید خمّ ابروان تو
هزینه هر چه بود سرخور نگاه تو
که در کمان زرنشان تو
ولو به زور خستگی که از نیامدم به چشم خواب تو
فرط شام شامگاه تو
پرت می شود به حد و مرز مردمان تو
پاسگاه تو
که وغ وغ کنان سگ صحاب تو
گری بان ژولم گرفت لولم وش وقار تو
قمار تو
نکرده رَفته سوی رَفتگان رُفتگر که رُفته اند روب از عیار تو
چشم روی چشمِ خسته می کشد پرده از پگاه تو
کافی عقاب تو
جریمه هر چه بود نقدا وثیقه می دهم قرار اعتبار تو
که ناگهان به یمن آن تکان بی امان سوتم-از مدار تو
منار من که سیخ ایستاده تا سرش بنجبد از منار تو
دور از مدار تو
دوش دوش می کند که مرغ دوش نال سعدیان بریده اند امان تو
قطره های اشک شبنمی که از گریز سد بسته آمده به جای تو
سر رسیده بر سر-خراب تو
هر که دیده بد سُریده بر سَریر گورزار دیدگان تو
آورین برین قبور پر عبور دیدگان تو

نوشته‌شده در دسته‌بندی نشده | 2 پاسخ

جواب بی جوابی ها

سلامِ گرم بی پاسخ
که زیر مشت بیلان ها، خاک خورده، زور پیدا
تا مگر پیدا شود روزی
مهر و موم و
رونق بازار امضاها
.
.
.
سلامِ خیس باران ها
سلامِ بر مژه غلتیده
کنج ایوان ها
چرا در بند تکراری؟
سلامِ در عبور ناشی
در فرار از قاب رویاها
.
.
.
سلامِ لنگه پا مانده
پیشِ پای تخته
طرد افتاده
دست ها، خط خونِ ترکه ها
گوش ها، پچ پچ آخر کلاسی ها
.
.
.
سلام و یک نگاه و یک جواب بی جواب
و سکوتی تا ابد
تا عمر دوران ها
هنوزم
پچ پچ آخر کلاسی ها
.
.
.
سلامِ عاطل و باطل
به جرم قتل طغیان ها
به پیش قاضی و سوال از بی جوابی ها

اسفند 92

نوشته‌شده در دسته‌بندی نشده | ۱ پاسخ